سوجاتا پات
متولد احمد آباد، هندوستان
۱۹۵۶
فارسی: یاشار احد صارمی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در جستجوی زبانم
تو
از
من
می
پرسی
منظورم چیست
که می گویم
زبانم
را گم کردهام.م
من از تو میپرسم
چکار می کنی اگر در دهانت ببینی
اِ دو تا زبان ؟م
و آن اولی را گم کردهباشی، زبان مادری را
و
آن دیگری
را
راست و درست
ندانی
زبان بیگانه را.م
درست بر خلاف چیزی که فکر کرده بودی
نه
نمی توانی از هر دو یکجا استفاده کنی.م
حالا اگر جایی زندگی کنی که مجبور باشی به زبان بیگانه حرف بزنی
زبان مادریت می پوسد
میپوسد و می میرد در دهانت
که دیگر باید این طوری تفش کنی بیرون
من
خیال
می کردم
که
تف تف ش
کردهام
ولی
وسط شب
خواب
می دیدم
که
مونی هاتتو
کی
آکی جیب
آکی پاشا
مِ تونکی آکی چه
پارانتو راتره سُپ ناما ماری پاشا پاچی آوا چه
فولنی چِم ماری پاشا ماری جیب
موتاما خیلی چه
فونلی چِم ماری پاشا ماری جیب
موتاما پاکی چه
از نو میروید. م
سُر و مُر و قلمبه
دراز و بلند ،م
خیس و لزج
با رگهایی قوی و جوشان
آن زبان دیگری را این طوری می گیرد
و گره گرهش می زند
غنچههای مخفی یواش می زنند بیرون
غنچهها در دهانم
ان زبان دیگر را هل میدهند عقب
هر چیزی که فکر می کردم فراموشم شده
فکر این که نکند نکند نکند زبان مادریم را گم کردهام
گل میدهد از دهانم بیرون
روزهایی که می خواهم به انگلیسی فکر کنم
این طوری زل می زنم
به :ک
پایلو کالو کاگ دو
اودتو اودتو جای، هوهوای جزآدای پوهچی
آینی چانچما کاییک چی
کلاغ چیزی در منقارش دارد
وقتی که فکرش را میکنم
می اندیشم:م
آکاش ، سوراج
و بعد : آسمان ، آفتاب
نگو که خب همین هم همین است، خودم خوب میدانم
وقتی که به آسمان می اندیشم انگار به ابرهایی تاریک فکر میکنم
که
دارند
برف
میاورند.م
بارش اول برف همیشه از روز شکرگزاری شروع میشود
ولی
وقتی
می اندیشی به:م
آکاش، عثمان، آآپ
ماتهای موتا کاللا کاگدا اودای
کاگدانای ماتهای سوراج، روجاِی سوراج
آکهپون وادول نِهی ، آتهلی وارساد نِهی
آتهلی آناج نِهی،آتهلی روتلی نِهی
دالپهات شاک نِهی، کای نِهی،کوچ بی نِهی
ماترا کاگدا ، کال آ کاگدا
آن بالا کلاغهای گنده در پرواز
بالاتر از کلاغها
خورشید
همیشه
خورشید
حتی یک دانه ابری هم نیست
یعنی باران یوخ
هوا یوخ
برنج یوخ
سبزی نه
نان نه
هیچ
تنها همین کلاغها
کلاغهای سیاه
و هنوز
این تفتی و گرمی هوای تیرماه
آسمان گرومپی کنیدیکت
هر
گز
هیچ
وقت
نمی تواند
آآکاش
باشد
چوماساما جیارای وارساد آوای
آکی رات آکو دی وارساد پودای ، ویجلی جِی
جیارای ما راسوداما گینهی دیوآی روتلی وانتی
شاک هالاواتی
راویندراسانگیت گاتی گاتی
سآاونِی بولاواتی
آسمان شورانگیز
هوس باران
دارد
می بارد
همهی شب
همهی روز
ما این نوار کتانی را توی روغن میگیرانیم
شمعهای برنزی
و
مادرم در آشپزخانه
مادرِ من
میخواند:م
مُون مُور مِگِر شونگای، اودای چولای دیکدیگونتایر پانای
نه
نمیتوانم
صدایش
را
در انگلیسی
بشنوم.م
۱۹۸۸
__________________