آن اصلِ اصل
_____________________
روز ی از روزها قویشان دراز کشیده بود. وقتی که شاگردش یانگ شان هویی جی از در در آمد قویشان جخ غلتی زد و رو به دیوار خوابید.یانگ شان گفت من شاگرد توام استاد. راحت باشید. قویشان از جایش برخاست و یانگ شان تا خواست از داستان خارج شود. قویشان صدایش کرد: هویی جی هویی جی .یانگ شان برگشت .قویشان گفت بیا گوش بده به این رویای پیر معبدی. یانگشان سرش را پایین تر آورد تا صدا را بشنود. قویشان گفت : رویای مرا به زبان بیاور. به من نشان بده ببینم چطوری این کار را می کنی؟ یانگ شان رفت و طشت و حوله آورد.قویشان دست و صورتش را شتست و نشست.در این حین و حال جیانگ یانگ وارد شد. قویشان گفت : من داشتم با هویی جی گفتگوی درونی می کردم. چیز ساده ای نیست می دانی ؟ چیانگ یانگ گفت : صدایت را شنیدم.قویشان گفت : حالا تو امتحان کن ببینم. جیانگ یانگ رفت و یک کاسه چای برای استادش دم کرد و آورد. قویشان آهی کشید و دعایشان کرد و گفت شما دو شاگرد حتی از مراحل شاری پوترا و مائودگال یایانا هم گذشته اید.م
کتاب گفتمان دارمایی ، نوشته ی جان دایدو لوری ، رُشی با چشمهای دارما ، اصل 61 . فارسی : یاشار احد صارمی
کتاب گفتمان دارمایی ، نوشته ی جان دایدو لوری ، رُشی با چشمهای دارما ، اصل 61 . فارسی : یاشار احد صارمی
Dharma Discourse by John Daido Loori, Roshi
True Dharma Eye, Case 61
Guishan Exploring Spiritual Powers
Featured in Mountain Record 23.1, Fall 2004
____________________
No comments:
Post a Comment