ادبيات معاصر آمريکا
مارجی پیيرسی
فارسی: ياشار احد صارمی
رويای صادقه
شده است تا به حال به کسی فکر کنی که او را پيش از اين هرگز نديدهای
و ناگهان با صورت دو ـ زاریاش
روز اول سال نو آشنا شوی ؟
آن شب من آن مرد را با خود به خانه بردم،
هنوز هم همانجاست.
هميشه با طلوع قرمز خورشيد رو به کاجها برمیخيزد
گاهی رويا
به بوته خار میماند
شبيه ماه کامل که در آب بادبان باز میکند
آن وقت میفهمی استخوانهامان
بيشتر از مغزمان میفهمند
مثل بادکنک عاجی رنگ در مخمر تاريک اتاق خواب
بعضی وقتها ما به روشنی میبينیم آن چيزی که نيست، خودٍ همان چيز است.
No comments:
Post a Comment