Monday, August 6, 2007

Virginia wolf

نامه‌ی ۵۰۹ : به ويولت ديکنسون‌.






دوشنبه [۱۱ اکتبر ۱۹۰۹]


ويولتِ۱ من ،
آيا حالا در لندنی ؟
می‌توانم به ديدنت بيايم؟ همه‌ی ما بر گشته‌ايم .
حالت چطور است‌؟آدريان می‌گويد تو را امروز جايی گذرا ‌ديده‌است ولی خوب به ياد نمی آورد.‌ زنی که امروز به آدريان۲ خنديد تو بودی يا يک روسپی ؟

دوستدار تو
ويرجينيا استفان


از مجموعه‌ی بورگ ۳


۱ - ويولت ديکنسون (Violet Dickinson‌)دوست نزديک ويرجينيا (Virginia Woolf). بنا به تاکيد زندگی نامه نويس و خواهر زاده‌ی ويرجينيا، کونتين بل (Quentin Bell) : ويولت شايد اولين زنی بود که ويرجينيا عاشقش شد .
۲ـ آدريان استفان (Adrian Stephen) جوان ترين برادر ويرجينيا وولف

----


۳ -Virginia Woolf Manuscripts: From the Berg Collection at the New York Public Library

Mirabai



ترانه ی ۷۱
از شاعره و اوزان هندی : ميرآباي



بي صورت گرد محبوبم مرا ياراي اين زيستن نيست
مگر او را هنوز نداده ام هوش و تن و اين زندگي سپنج را؟
بيا كه زيبايي اش مرا چه جادو مي كند !به
به راهش خيره مي شوم هر شب و روز
ميرا مي گويد اين را : به
محبوب من
بپذير اين غلام حلقه به گوشت را
تنها چيزي كه اين زن از تو مي طلبد !به



نيايش شماره ي ۹۶ ميرآباي



در آي
به خانه ي من در آي اي خداي كيهاني
تن من بيماراست و پر از درد
جان و روان من مي سوزد
در آي و اين آتش پريشانگوي را پريشان كن !
از
من همه ي شب را در اين گريه ي بيهوده گذرانده ام
خواب و آرامش مرا ترك كرده است
و هنوز اين زندگي بي شرم و ننگين حضور دارد
براي من خوشبختي عطا كن
مرا پريشان و آواره نكن !
از
در آي
در آي
بيا از اين در
و چشم مرا بر در مخواه
كه ميراي در بند دارد ديوانه مي شود !
از





شاعره ي هندي ميرآباي ۱۴۹۸-۱۵۴۷