Showing posts with label Ray Sweetman. Show all posts
Showing posts with label Ray Sweetman. Show all posts

Wednesday, December 5, 2007

Ray Sweetman



Do something useful, pray for rain


ّFarsi: Yashar A. Saremi


کاری به درد بخور. دعای باران!ه


ری سوویت‌من



زیبایی درختان چه فرّار
انگار که از جنس خود آدمی آنها.

باد
غمگین‌تر از همه
چقدر بی دوست
چقدر تنها.

عاشقت بودم همیشه در ستایشت خیلی
عریان و از ته دل بود دوستت داشتنم ای
جامه‌ی عروسی‌ات را به من دادی
پسرت را به من
در پیچ پیج گیسوانت
فصل‌ها را به من

ما در قاپ چندی از اندیشه‌های این و آن
غافل، خودمان خیلی داشتیم در ما

عکسی از مراسم عروسیت
بیست سال پیش
تو و چند زن دیگر
می‌خواهی برش دار! مادرم گفت.
چرا که نه
گرفتم و با عکسی از تو در مزرعه دفنشان کردم.
اما امان از دست این سگِ کوپوی اوغلی
هی کندوکند و پسشان آورد
مثل خاطره‌هایی از یک زندگیِ دیگر
انگار که رازی در دل داشته باشند

بی‌آبی این‌روزها در آتلانتا اقامت دارد
مثل ژنرال شِرمن که هی حتی ردپای خودش را تعقیب می‌کند

آبهای عالم همه خواهند خشکید به زودی، می‌گویند.
هیچ کسی دیگر برای معجزه نمی‌رقصد.
باران هم که سرش مشغولِ کار خودش
مثل نوجوانی در آینه،
آنها تنها برای عشق می‌رقصند.

آن بالا پرهای ریز مرغ‌ها معلق
این پایین واگن‌های نامرتب.

حقیقت دنیا همین است درست در همانی که بود
تنها چیزی که به نظر واقعی ‌می‌آید
باز همین راز و نیاز‌های گریه‌الود همسایه‌ست
از پشت دیوار.ه



_______________________

Monday, November 5, 2007

Ray Sweetman




My cat and me

Ray Sweatman
رِی سوویت‌من

Farsi:Yashar A. Sarami

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

من و گربه‌ام

بعضی وقت‌ها
این گربه‌ی من
در شکوه در گلایه
انگار که غذایش به حد کافی نبوده
منهم درِکلازت را آهانی باز می‌کنم
که خانم برود در تاریکی قشنگ و شنگ خرناس‌هایش را بکشد
از دل و جان که بیفتد برود توی سبد رخت‌ها خوابش ببرد

من، اوه من هم همه‌ی روز را در خواب می‌گذرانم
خیره‌می شوم به این مردم که بروبر نگاه می‌کنند
انگار خارجکی با آنها حرف می‌زنم
یا خودم را پیدا می‌کنم
زُل کرده به سایه‌ها
که شکل می‌گیرند میان ساختمان‌ها
یا حس می‌کنم صدایِ شکل ‌و شمایل بِناها را
که شاید وجود دا یا نداشته‌باشند.
م

و زمانی که خانم حاضر می شود بیاید بیرون
به او یک پرنده‌ی خیالی تعارف می‌کنم
او هم قایم به دهانش می‌گیرد
و بعد پشتم آنجا خرناس می‌کشد
مثل قاصدک‌های بی‌گناه در ترانه‌های اول صبح کفشدوزک‌ها
و بعد هر کداممان می‌رویم دنبال دوش و رویاهای خود
چنان و چنین و همین!
م

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مهرداد عزیز در درفت و تحریر اول این ترجمه همان زل زدن را طبق معمول نوشته بودم. ولی! دیدم چقدر آخر زل بزنم هی در زبان! بعد خب یک دفعه آن شیطان کوچک زبان این ور آن ور وِز خواند در گوشم اِ. زُل کردم به. مثل زوم کردن به! امکانات مخفی و متنی زبان. حالا این فارسی زل کردن هم دارد شاعرِ خوش ورای من !
م
ـــــــــــــــ
ــــــــــــــــــــــ

Friday, October 26, 2007

Ray Sweetman







When trees were dogs and we were trees
Ray Sweatman
Farsi:Yashar A Sarami

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

درختان که سگ‌ها بودند و ما درختان

خدایان وقتی که نئشه ‌شدند
عینهو درختان کنار هم ایستادند
در هاپ‌هاپ‌هاپ عینهو سگ‌های چوبی
از آن‌ بالا از ابدیت.م

تنها کاری که از دستمان می‌آید
اینکه بتراشیم عشقمان را در دل‌های مشنگ.م
و در تخت‌خواب به سمت خودمان غلت بزنیم
چه زن آنجا باشد چه نباشد.م

و به یاد بیاوریم زمانی را که
آنها، ما و ما آنها بودیم
و ناوا شدنی.م



____________________